دست نوشته ها

این و بلاگ محل ارائه و بررسی آثار شما همچون شعر،ترانه و داستان های کوتاه است.

دست نوشته ها

این و بلاگ محل ارائه و بررسی آثار شما همچون شعر،ترانه و داستان های کوتاه است.

جشن ابرها

واما بعد.. تشکر می کنم از همه شما عزیزان که نظرات خودتونو گذاشتین خیلی ها از شعر واژه تعریف کرده بودند و برخی هم نقدهایی داشتند که نقدهای برخی از دوستان رو براتون میذارم.از همه اونایی که توی بحث ما شرکت میکنند و شعرهای خودشونو «به قول یکی از دوستان با جرعت» در معرض نقد وبلاگ قرار می دهند صمیمانه متشکرم. 

اما از شما می خوام که بادقت در ریزه کاری ها ،صنایع و ظواهر ادبی بیشتر و جزیتر به نقد شعر بپردازید تا به شاعر و شرکت کنندگان در بحث کمک بیشتری نماید.  

و اینجا نقد یکی از دوستان درباره قطعه آرزو:  

 

"از؛ رقص ستارگان ...تا آخر؛ من تنها این قسمت ها به دلم نشست

علتش رو متوجه نمیشم نمیدونم چرا؟  

انسان آنگاه سخن میگوید که با اندیشه خود در آشتی و آرام نباشد!
و هرگاه دیگر نتواند در تنهایی دل خود بماند ، در لب های خود زندگی میکند و صدا وسیله انصراف خاطر وگذراندن وقت است. و بسیاری از سخنان شما اندیشه را بی جان میکند.
جبران خلیل جبران

احساس میکنم این شعر در این حالت سروده نشده است"  

 

و این بار دست نوشته هایی از دیگر دوست عزیزمان به نام ف.نوروزی را برای محظوظ شدن شما عزیزان قرار می دهیم با عنوان جشن ابرها ، امید به اینکه شما دوستان نقد های زیبای خود را برای ما بگذارید و همه از این آبریز قناتی بزنند برای سیرابی گلخانه  کلام خود:   

(لازم به توضیح است که علت قرار دادن این شعر به این سبک و رنگ درخواست خود شاعر بود که ما بر روی دیده منت قرار دایم)  

 

جشن ابرها   

 

برقی زد، صدای رعد بلند شد

به آسمان خیره شده بودم.

رگبار، آری رگباری سخت در گرفت.

ابرها با یکدیگر می جنگیدند؟

آخر بر سر چه چیز!

کمی دقت کردم!

دوباره برق و صدایی مهیب اما زیبا و آهنگین،

ابرها به رقص درآمده بودند

برق ، ریسمان جشن عــروســـی بود

رقص نوری زیبا

بیشتر دقت کردم

دوتکه ابر...     دو تکه ابر، ماه و ستاره ها را خامـــوش کرده بودند

برقی دیگر...      دستانشان رادیدم در دسـتان هـم...

نظاره گر خـلـوت دو ابر بودم

چندی بعد

تگرگ سختی

چرا؟       چرا تگرگ؟

     مگر شب خوشی و عشـق بـازی و محبت و... نیست؟

  می گریند؟

آه، آن دو با هم اشک می ریختند،

چرا که نگذاشتند بادهای آسمانی میانشان هیاهو کند

آن دو پس از کـام گرفتن

نابود شدند

ذره ذره آب شدند و به زمین ریختند.

شاید هم به باتلاق

افسوس، جدایی پس از وصـالی شـیریـن

چقدر درناک

اگر وصالی نبود جدایی معنایی نداشت.

 

 اما لعنت بر جدایی بی وصال.

           لعنت

                 لعنت

نظرات 8 + ارسال نظر
تنهایی شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ

به نظر من توی این قطعه شما صرفا به بیان آنچیزی که می بینید پرداختید و کلا چیزی برای فکر کردن خواننده نگذاشتید. به عبارت دیگه همهچیز رو هست.
ولی احساسات لطیفی داشتید ولطیف هم بیان کردید.
باد دقت بیشتر وخوانندن شعر شاعران بزرگ حتما از این هم بهتر میشید.

[ بدون نام ] شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ

شعر قشنگیه
خیلی خوب توصیف کرده و بعدم نتیجه گیری کرده

[ بدون نام ] شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ب.ظ

سلام خیلی تلخ حرف زدی ویه جورایی... به نظر من نثره.
فکر کنم آهنگش باید بیشتر یاشه

میترا شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:54 ب.ظ http://pouyacarpet.mihanblog.com/

35.061728107240229.0963970276402سلام
جالب بود
پیش منم بیا
بلاگ من در مورد
کار در منزل برای خانمای باذوقه
اگه خواستی منو با همین عنوان لینک کن و بگو به چه اسمی لینکت کنم
و یه چیز دیگه وبلاگ منو با اینترنت اکسپلورر باز کن که خوشگلتره
منتظرتم مرسی

مرسی از اینکه امدی با اسم دست نوشته ها می تونی اد کنی

تنهای خسته........... یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ق.ظ http://rasulpff.blogfa.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام..............
ممنون که به وبم سر زدی
زیاد اهل شعر گفتن نیستم ولی کتاب شعر و رمان زیاد می خونم.............و اون شعر هایی رو که دوست داشته باشم رو توی دفتر خاطراتم یادداشت می کنم....
اگر می خواین من چند تا شعر زیبا و یه رمان کوتاه رو براتون ارسال کنم.............حتما به وبلاگتون هم سر می زنم...
ممنونم

[ بدون نام ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:35 ب.ظ

مرسی شعر زیبایی بود که نمی دونم چه قالبی داشت اگه نظری رزمورد قالبش بدید که چی هسا بسیار ممنون می شم

ف.نوروزی یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:41 ب.ظ

سلام
ممنون ازینکه قابل دونستید و مطلب رو خوندید
دفاعیه هم داریم؟
این مطلب ادبی است نه شعر
که در آن از صنعت جان بخشی و حسن تعلیل استفاده کردم

با عرض شرمندگی عنوانش جشن ابر هاست
اما خودمم قبول دارم
آهنگش کمه

سلام از شما برای اشتباهی که در اسم شعرتون رخ داد معذرت خواهی می کنیم. البته نحوه ارائه اسم شعر در یکی از نظراتتون باعث شد که ما گمان کنیم اسم اصلی شعر این بوده ولی بااین وجود اصلاحش خواهیم کرد.

حمید چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ق.ظ http://yek-shabemahtabi.blogfa.com

سلام
من اصلن از وبت سر در نیاوردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد